پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

با من فقط از خدا بگو...

شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۰، ۰۷:۰۸ ب.ظ

l

کوه و دریا و درختان همه در تسبیحند

نه همه مستمعان فهم کنند این اسرار!!

که تواند که دهد میوه رنگین از چوب؟

یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟

l

 

با من فقط از خدا بگو...

به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است

و سلام او در وقت صباح ، مؤمنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است

 و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح است

ای بی مثال! چنان مهربانانه، دامان عطوفت و رحمانیتت را بر ما گشوده ای

 و سایبان نیازها و هراس هایمان شده ای که یادمان می رود

ما ضعف مطلقیم و تو قدرت محض؛ چنان که فراموشمان می شود

 تو غنی هستی و ما فقیر؛ تو قادری و ما عجز مطلق

 تو خدایی و ما عبد درمانده!

خواستم تو را قادر بخوانم، دیدم قدرت در توصیف تو عاجز می ماند.

خواستم رحیم بناممت، دیدم رحمت در برابر شکوه بی شائبه ات حقیر است.

خواستم کریم صدایت کنم

 دریافتم که کرامت، گوشه ای از بی کران شکوهت را در نخواهد یافت

پس تو را به نامی می خوانم که همیشه بر زبانم جاری است:

 ای خدا؛ ای مهربان دوست داشتنی!

به زبان بندگی و با لهجه التماس صدایت می زنم: ای خدا! تنهایم مگذار!

 خدای من! ای عطای جاودانی و ای صفای زندگانی!

چگونه می توانم راهی جز راهِ تو برگزینم، حال آنکه به هر سوی که می روم

 می بینم کاینات به طواف بر مدار تو مشغولند

 از ماه و ستارگان تا ذرات نادیدنی اجسام.

 (این همه)، احاطه تو بر هستی است

 و تنها آدمی است که گاه به دور نفس خود می چرخد و گاه

 بیرون از دایره بندگی تو، دور خود طواف می کند.

حال آنکه «مَن عَرَفَ نَفْسه، فَقَد عَرَفَ رَبَّه»

 چه خوب صبر می کنی بر سرکشی بنده ات!

 آغوش تو، همواره برای پذیرش اعترافاتم باز است؛ پس مرا به خودم وا مگذار!

 آه از سرگردانی دوری از تو!

خدای من! در حیرتم که از چه رو بر بندگانت  

هر صبح، آفتاب می گستری؛ بی آنکه درصدد انتقام از سرکشی آنها بر آیی.

 و سبزینه نعمت های خویش را در دشت های گسترده و گنج های پنهان خود را در زمین

 بر همگان یکسان ارزانی می داری؛ حال آنکه تو به ذره ذره خطاهایمان آگاهی!

بارالها! مگذار مهلتی را که لحظه لحظه برما می گذرد

 به محاسبه حساب های بیهوده و ذخیره های آلوده در اعمال خود بپردازیم؛

 که توفیق هشیاری نیز از جانب توست.

مرا همواره در مسیر اندیشه ای قرار ده که پوچی جهان را درک کنم

و تنها خوشه چین آنچه خوشایند توست، باشم.

بار خدایا!

تو چه مهربان، با لطف فراگیرت، یاری ام دادی تا دیگر بار

 جاده سبز نیایش را بیابم و به شهر چراغانی سجده های خالصانه برسم

و در محضر ملکوتی و پاک و مقدس تو

 قسم یاد کنم که جز تو خدایی نیست و جز تو به غیر، نیازی نیست.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۰، ۰۷:۰۸ ب.ظ
  • ناهید بانو