پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پاسا!

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۳۸ ق.ظ

 

مدتیست خواهر گرامیمان گیر داده است که من خواهرزاده میخواهم، آن هم دختر! (حالا انگار ما دستگاه تعیین جنسیت میباشیم)  اسمش را هم انتخاب نموده و می گوید باید اسمش را بگذاری پانته آ وگرنه من باهات حرف نمیزنم!!!

من: خوب منم داماد میخوام تو باید حتما شوهر کنی وگرنه نه من نه تو.... آنوقت خودت زحمت میکشی و پانته آ را به دنیا می آوری

مادربزرگ گرامیمان نیز گیر داده که تو دیگر وقتش نیست یک بچه به زندگیتان اضافه شود!

من: باشه ننه جون دفعه دیگه که اومدم حتما یکی با خودم میارم

خواهر که گویا جو گیر شده: آی خاله فدای پانته آ بشه

من که باز شیطنتمان گل کرده، خطاب به خواهرم: حالا هی بگو پانته آ... اصلا بزار ببینم مامان بزرگ بلده بگه پانته آ حالا فردا ما اسمشو نزاریم پانته آ این نتونه صداش کنه یه اسم عجیب غریب واسش بزاره

من خطاب به مادربزرگ: ننه بلدی بگی پانته آ؟

ننه: چــــــــــــــی؟

من: پانته آ

نه نه: گوشش را جلو تر می آورد... چـــــــــــــــی ننه؟ این چیه که میگی؟

من: ننه اسمه دختره (لطفا با فریاد خوانده شود، چون گویا از این لحظه به بعد گوش مادربزرگمان عیب پیدا کرده) پانتـــــــه    آ

ننه: چی ننـــــــــــه؟ پاسا

من رو به خواهرم: بیا دیدی حالا بیا و درستش کن

ننه بیخیال هیچی

ننه: نه یه بار دیگه بگو... چی بود؟.... پاسا؟

من: آره ننه پاسا

ننه: ننه پاسا هم شد اسم

من: ننه منم بهشون میگم ولی اینا میخوان اسم بچشونو بزارن پاسا (منظورم داداش و زن داداشم بود) چندین دقیقه بعد: حالا گیر داده بود به داداشم اینا مامان بابای پاسا صداشون میزد

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۳۸ ق.ظ
  • ناهید بانو

نظرات  (۲۰)

  • ۩۩ استـــــــاد روانـــــــی ۩۩ {فرزاد}
  • مگه مرض داری ک خاطرات خودتو خط خطی میکنی؟؟


    نه مرض ندارم حال میده
  • غوغایــِـــ پرستــــ و
  • سلام.
    آه نگو....این بلای خانمان سوز!!!
    مثل خودمی پس!!معتاد به اینترنت!


    پس بیا با هم یه کمپ ترک اعتیاد به اینترنت بزنیم
  • غوغایــِـــ پرستــــ و
  • هاهاهاها!
    ایشالا یه پانته آ میاد و به همراهش شیرینی و شادی میاره!
    گرون ترین خنده تون چنده؟!
    کیفیتشون هم خوبه؟!
  • غوغایــِـــ پرستــــ و
  • هی روزگار!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ما که اصلا خاله نمی شیم!
  • غوغایــِـــ پرستــــ و
  • باشه بزنیم!
    پرنســـس خیلی باحال مینویسی من زیاد میام اینجا
    میگم پاسا هم اسم خوبیه ها... اگه شوشو هم موافق بود همینو بزار!
    به غرعان!


    مرسی از لطفت
    ممنون که حداقل شما یکی به نظرت رسید که پاسا هم قشنگه
    فدای شما بشم..
    کمی التیام میده این درد بزرگرو
    این که خوبه مامان برزگ من هنوز اسم منو اشتباه میگه


    سیلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
    خیلی باحال بود/
    منم به خواهرم گیر دادم که خواهرزاده میخوام
    وای ننه تون خیلی باحاله


    سیلام عزیزم
    پس تو هم دوس داری خاله شی؟
    خوب منو ابجیتم دوس داریم خاله شیم
    اگه میخوای بیا ننمو وردار مال خودت
    حالا تازه همه دارن میرسن به حرف من
    الهی داییش قربونش بره
    آجی زودتر
    من منتظرما.
    البته من الان چند وقته باهاشم الان تقریبا چهار دست و پا راه میره
    اونوقت تو هنوز که هنوزه ندیدیش
    اسمشم مامان ناهیدش بلده انتخاب کنه حالا میخواد پاسا باشه میخواد پاستا باشه میخواد ماکارونی چه دخلی به مادر شوهرش داره(منظور خاله گرامی آینده و خواهر فعلی شما می باشد)


    میگم
    نمیشه اونی که تو خیال توه و چهار دست و پا راه میره رو بدی بیاد که من دیگه زحمت حاملگی و زایمان و ... نکشم؟
  • ناشناس سرشناس
  • اسمشو بذار الینا اگه دختر بود البته.
    اگه پسر بود خب بعد میگم چی اسمشو بذار



    اگه پسر بود میزارم دیمن
    ایول خدایی!! خیلی باحال بود


    سیلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
    +ناهید جون بلینکمت؟ با چه اسمی بلینکمت؟

    +بابا بی خی خی. هنوز که واسه خواهرم خاله شدن زوده

    +ننه ت هم رو چشمم جا داره

    +راستی خیلی خوشم اومد که بهم گفتی الی. قربونت
    بازم سیلام.
    لینکیدمت با خوشحالی.
    منو به اسم " دخمل شیطون برفی" بلینک بی زحمت
    بااحال بود خوشم میاد که لفظت مخصوصه خودته ولی مگه تو ازدواج کردی که خواهرت میخواد پاسا بیاری براش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پروفایلتم که فعال نیست بخونیم حداقل حس فضولیمون اروم بگیره!!!!!!!!!!!!!
    وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نه!
    باورم نمیشه من اون پستاتو ندیدم من احمق فکر میکردم همسن خودم هستی واقعا میگم شوک شدم
  • ناشناس سرشناس
  • تو لبخند می زنی

    عشق آغاز می شود

    من به سیب ها

    مرتد می شوم

    و دلیرانه

    به بوسه های تو

    زانو می زنم

    عشقت را

    به سر می گیرم

    و معتکفِ

    معبد آغوش تو می شوم



    میسی آجی جون جونم
    سلام وبلاگت چه خوشمله
    کلی خندیدم
    مامان بزرگ منم بلد نی بگه پانته آ
    بازم بیااااا
    شلا شلام..اووووووووووووووهخیلی باحالی وبتو دوشت دالم دلم میخواد بلینکمت...حیف روز آخره دیگه زیاد نمیتونم بیام بت سر بزنم....ولی میاااااام کم میام....فدات فدات