پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

اتلاف وقتـ ...

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۹ ب.ظ

رفته بودیم در جوار مادرشوهر که ایشان از تنهایی درآورده و خودمان نیز از تنهایی درامده و گپی با ایشان بزنیم که شاید دو کلام حرف حساب زد و راه و چاه زندگی برایمان نطق نماید...

اما مگر این موجودات زخم زبان زن نطق میدانند چیست؟

نمیدانم چه شد که صحبت قطع شد و ایشان سریعا مغزش به سمت زهرچشم گرفتن از ما کشید

حالا ما از جایمان بلند شده بودیم که دیگر از محضرشان رفع زحمت بنماییم

او: نمیدونم طفلک بچم چرا انقدر ضعیف شده

من: کی؟ (حالا ما خودمان میدانستیم منظورش شوشو خان است)

او: همین شوشوی شما دیگه.... نمیدونم خوب غذا نمیخوره نمیدونم چشه!؟

افکار من: نه که وقتی من باهاش ازدواج کردم از این در داخل نمی اومد

خود من: نه مادرشوهر جان چیزیش نیست دو برابر منو شما هم غذا میخوره شما هم بی خود نگران نباشید

او: همچنان در حال نطق کردن درباره ضعف دلبندش

افکار من: شیطونه میگه سرمو ... چیه: فک کردین سرمو میکوبیدم تو دیوار از حرص ... نه جانم ما از این حرص ها نمیخوریم که برایمان زیان اور باشد ما کلا روی دور بیخیالی در حال چرخیدنیم :D ... شیطونه میگه سرشو... چیه: نه بابا سنو سالی ازش گذشته جای مادرمه این حرفا چیه! شما هم فکرهای شیطانی در سر ادم می اندازیدها...

خلاصه این است یک روز تلف کردن وقت ما در کنار مادر شوهر

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۴۹ ب.ظ
  • ناهید بانو

نظرات  (۲۴)

هههههههههههه :))))))))
هر چی فک کردم واقعا به ذهنم نرسید که اگه من جای تو بودم چی میگفتم واقعا!
در کل تفکراتت تو حلقممممممممممم.....


ولی نه واقعا اگه هر چی میگفتی بعدا علیهت استفاده میشد!
حالا بالاخره آخرش چی گفتی؟


همانی را که در قسمت خود من: نوشته ام چه باید میگفتم دیگر
حالا نری بنده خدا شوشو رو ببندی به غذاهای چرب که بینی مادر شوشو رو به خاک بمالی یه وخت!



نه ما شوشوی خودمان را به خاطر مادر پیرش به کشتن نمیدهیم
میگن تو بهشت یه قسمتی هست که دخترای کم حجاب سوار یه ون میشن میرن خیابون به گشت ارشاد گیر میدن ...


ایول دمشان گرم
قطعا این نوع بهشت از ان نوع بهشتی که اقازاده در وبلاگش زده لذت بخش تر است
با یکی از همکلاسی های دوره دبستان رو دم دانشگاه دیدم، داشتیم گپ می زدیم که دوتا دختر که ازشون بدم میومد از در دانشگاه اومدن بیرون. گفتم: اه باز این عن آمد! گفت: اون خواهرمه! سریع گفتم: نه! اون یکی!
گفت: اونم زنمه!!!
از اونی که روز ازل شانس پخش میکرده متشکرم شخصاً :|


بعله متشکر باش
اما شما نگفتی ان دوستان دوران دبستانیت پسر بودند ایا یا دختر؟
اخر یکی خواهزش میشده یکی زنش!
تست هوش برایمان میفرستید؟ [اسمایلی نابغه]
به یارو می‌گم:
از اینجا چطوری میشه برم میدون خراسون ؟؟!!!
میگه: باید بپرسی !!!
بهش گفتم :پس به نظرت من الان دارم جفت گیری می کنم ؟!!!!


یک مدل خنده ای جدیدا مد شده است
اها از اینها...
خخخخخخخخ
روایت هست که توماس ادیسون تا 12 سالگی خِنگ بوده اما مادرش همیشه بهش می گفته که روزی تو مرد بزرگی میشی و همینطور هم شد!!!
اما ما از بچگی اگه اّنیشتین هم باشیم از بس پدرو مادرمون میگن "تو هیچ پُخی نمیشی"
آخرش با کلی ترفیعِ درجه میشیم همون پُـــــخ:)))


دقیقا همینطور است اما ما پُخ هم که میشویم پخ بدون علامت ُ میشویم
یه کاری کن یه وبلاگ واسش باز کن دیگه کلا کاری باهات نداره شما که هیچی شوهر خودشم یادش میره


این که شوهرشو خیلی وقته از یاد برده
بابا دختر 14 ساله که نیست یک شصت و خورده ای سن دارند ایشان
حالا وبلاگ بزنیم باید بنشینیم سواد هم یادش دهیم
ماهم در خانه مان یک عدد کاکتوس بداریم که مادر خانومییمان اسمش را گذاشته مادر شوهر عزیزم....حالا نمی دانیم چه فلسفه ای دارد...ما که از منطق سر در نمی آوریم..حالا چرا همش منطق یه بار هم شماطق....
پرنسس جان یه موضوع زدیم در وبمان...فک میکنیم جالب باشد یا توهم زدیم نمی دانیم...یه سری بزن ممنون میشیم .
"آقازاده"


آن کاکتوسی که حرفش را میزنید در قدیم اسمش زبان مادر شوهر بود چه زود تغییر هویت داده و خودش را کلا به جای مادرشوهر جا زده
انتظار داری مادر شوشو بیاد در مورد ضعیف شدن تو یا قشنگی مدل موهات یا زیبایی پیراهنی که تازه خریدی حرف بزنه؟
خوب مادره دیگه به فکر شوشوشه
تو نباید اینقدر زود رنج باشی. وقتی که ازدواج کردی حتما بهت گفتن که با لباس سفید میری...
البته در مورد تو اشتباه بهت گفتن باید می گفتن با زره سفید میری
آخه این مادر فولاد زره هر روز باید باهاش جنگ تن به تن کرد اونم توی میدون گلادیاتورها
اسم داستانم رو میخوام بزارم عفاریت (جمع عفریته)
اسم قهرمانشم بوبوئه (همسر شوشو) بد من قصه هم اسمش لولوئه(مادر شوشو)
شوشو هم هیچ نقشی نداره فقط اسمش هست که باشه


با داستانت کاملا موافقم من هم تو فکرش بودم
خخخخخ! از این مدل جدیدا بود
هههه پس خوش گذشته به شما دیگه ؟


ای خوشی اش بخورد تو سر انهایی که با رفتن روی اعصابمان انگونه خوشمان میکنند
خیلی جالب بود! وبتو بستم باز کردم دیدم قالب عوض شده
مرسی از حضورت...
آدم از سبکه نوشتنت لذت میبره!
امیدوارم از این به بعد از هم جواری با مادر شوهر گرام لذت ببری


هههه!
خوب اخه من هنوز قالبو عوض نکرده بودم همون قبلی بود که شما و یکی از دوستان کامنت گذاشتید
از الطافتان برای همجواری در کنار مادر شوهر بسیار بسیار خرسندیم
اگه این طور باشه که باعثه خوشحالیمه!
شاید نزدیکی باعث میشه از نوشته هات لذت ببرم...
موفق باشی



ما مخلصیم دربست
خواستم عنوان وبت رو به خطه خوشت بلینکم و کپی کنم که دیدم بلهههههه...
مثه خودم کپی راه نداره
با افتخار لینک شدی دوست عزیز


مرسی شما هم لینک شدی
کپی راه نداره اما راهای دیگه برای دور زدن که داره
به یاد داریم در همان دوران طفولیت از یکنواختی بدمان می آمد و همیشه در حال تغییرات بودیم

حالا تغییرات هر چیزی بماند...

مثلا یادمان است که روزی چندین بار لباس عوض میکردیم و خیلی زود دلمان از لباسمان زده میشد و دوباره عوض مینمودیم

الان هم تقریبا همان گونه هستیم

حتی گاهی با خودمان می اندیشیم که چگونه است دلمان نمیخواهد شوشو هم جزو عوض شدنی ها باشد!!

این مشکل را اینجا در وبلاگ هم با خودمان داریم

مدام دلمان از قالب وبلاگمان زده میشود

خلاصه گفتیم فلسفه این تعویضها را برایتان بگوییم که نگویید چرا هی قالب عوض میکنی


راست میگی...میشه


چقدر هم شما دوزاریت زود میافته
خوشمان امد خیلی زود راه افتادید
بسی زیباست!
اصن خوش سلیقه ای!
ناناسه!
قالبتو میگم...
خوشمان آمد
بسی حظ بردیم....

دیگه حالا انقدی هم قشنگ نبود که من تعریف کردمااااااااااا....


دخیخا به همان اندازه که گفتی زیباست
دلت بسوزد
وای چقده اینجا باحاله. خوشحال میشم به وب منم بیای. اگه مایل به تبادل لینک بودی بهم خبر بده.
یاعلی


باحالی از خودته عجیجم
منتظر باش می آییم
قالب جدید مبارک !
بقیه شو باید حدس بزنیــد !


حالا ما فکرهایمان را میکنیم می آییم خبر میدهیم
قربان شما
یه وقتایی اینقدر به آدم میگن تو باید محکم باشی تو باید محکم باشی ...

آدم احساس میخ طویلگی بهش دست میده !


جدا که همینطوره
من تا همین نوشته را خواندم همچین احساسی بهم دست داد
[شکلک میخ طویله]
پیشاپیش مهرگانت خجسته باد هموطن


سپاسگذاریم
مهرگان شما نیز خجسته
واوو
قالب نو مبارک
شوشو رو عوض کن بوبو
بزار عفریت های متفاوت رو هم ببینی
با عفریت های متفاوت تر آشنا شی و نشست و برخاست کنی
بزار تنوع توی تمام بخشهای زندگیت خودشو نشون بده و نفوذ کنه
تو میتونی
این قالبا رو تو از کجا گیر میاری؟
منم قالب جدید میخوام


مخسی موسیو
بوبو چیه همون شوشو خوبه
نه ما همان ترجیح میدهیم دست از تنوع برداریم تا با عفریته ها اشنا شویم
خوب ما اینیم دیگه
به روی زندگی دو خط زرد می کشم

و چشم عاشق تو را که گریه کرد می کشم

تو رفتی و بدون تو کسی نگفت با خودش

که من بدون چشم تو چقدر درد می کشم************
*******************
*****************************
کم پیدا شدیاااااااااااا
دلم برات تنگ شده آخه


من کم پیدااااام
من که تا دوستام پست جدید میزارن میرم سر میزنم
از نوشته Me یه چیزائی مشخص شد!!!
شما که از دیگران بخاطر اینکه مطالبشون کپی نکن انتقاد
کرده بودین و آدرس هم داده بودین؟؟؟؟
حالا چرا خودتون ....؟؟؟
بماند....





من به خاطر کپی نکردن نگفتم به خاطر قفل راست کلیک گفتم، باهم فرق داره جانم
من متنام انتخاب نمیشه اما راس کلیک میشه کرد
ولی اون برعکس بود همراه با پیغام... اوکی؟
سلام آجی میشه بگی چن سالته و اهل کجایی و رشته ات چییه؟کنجکاو شدم بدونم.راستی داستان های کافه پرنس خیلی هیجانی و جالب بودن مرسی از حضورت.
بای تا های
.....واسه داداشم رفتیم خواستگاری ننه ی طرف دراومده میگه 2012تا سکه مهریهبه نیت المپیک لندن.....


هههههه
ایول ننه طرف