اندر احوالات چند روزه ما...
چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۲۵ ب.ظ
اثار سوختگی دست مبارکمان که البته اکنون تا حدودی بهبود یافته
اینم دستکشی که خودم بافتم
حال میکنید هنرمندی را
پس از دوشیزگی
خط خطی های ماندگار
باز انتظار...
الهییییییییییییییییییییییییییییی ابجی بمیرم چقدر بد سوخته!!!!!دلم کباب شد
حالا یه ذره دستتو بیار اینور تر ایندفعه نزنی به بخاری نا کار بشی ابجی جونم!!!!
به به ابجی خیلیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هنرمندیا منم یکی از اینا دارم همین دو روز پیش خریدم ولی ما که مثل ابجیمون هنرمند نیستیم رفتیم خریدیم!!!!اصولا ما فقط خوب معتاد میشیم کار دیگه بلد نیستیم!!!!!!!
مرسی خبر کردی ابجی حونم ایشالا زود دستت خوب شه اخه سوختن بد دردیه میدونم اونم خیلی خوب!!!!
فعلا اجی خوشگلم!!!
نه بابا بخاری رو که همیشه میچسبم بهش اون سیاهی هایی که روش پدید اومده رو می بینی اونا اثرات به جا مونده از لباسهای خودمه
اجی چقدر خریدیش من اینا رو بفروشم
عیب نداره همین که تو اعتیاد استعداد داری خوبه
بیا خودم به بافندگی معتادت میکنم
مرسی اجی
حالا یه ذره دستتو بیار اینور تر ایندفعه نزنی به بخاری نا کار بشی ابجی جونم!!!!
به به ابجی خیلیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هنرمندیا منم یکی از اینا دارم همین دو روز پیش خریدم ولی ما که مثل ابجیمون هنرمند نیستیم رفتیم خریدیم!!!!اصولا ما فقط خوب معتاد میشیم کار دیگه بلد نیستیم!!!!!!!
مرسی خبر کردی ابجی حونم ایشالا زود دستت خوب شه اخه سوختن بد دردیه میدونم اونم خیلی خوب!!!!
فعلا اجی خوشگلم!!!
نه بابا بخاری رو که همیشه میچسبم بهش اون سیاهی هایی که روش پدید اومده رو می بینی اونا اثرات به جا مونده از لباسهای خودمه
اجی چقدر خریدیش من اینا رو بفروشم
عیب نداره همین که تو اعتیاد استعداد داری خوبه
بیا خودم به بافندگی معتادت میکنم
مرسی اجی
وای بمیرم آجی
نگفتی در این خد سوخته
تو که گفتی جزیی
به کدبانووووووووووووووووووووووووی هنرمند
إإإإإإ وا تو چرا
اره خو این به نظر من جزئیه
ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم
اصن من حواسم نبود یه خورده خودم رو لوس کنم گریه کنم این شوشو دلش کباب شه
بهله حال می کنی این کدبانو رو... بیا یاد بگیر نصف توام
نگفتی در این خد سوخته
تو که گفتی جزیی
به کدبانووووووووووووووووووووووووی هنرمند
إإإإإإ وا تو چرا
اره خو این به نظر من جزئیه
ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم
اصن من حواسم نبود یه خورده خودم رو لوس کنم گریه کنم این شوشو دلش کباب شه
بهله حال می کنی این کدبانو رو... بیا یاد بگیر نصف توام
سیلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
+یعنی بترکه اون چشمی که چشمتون کرده
+واسه دست سوخته ت بگردم من.
+ایشاا... زود خوف شه
+سوتی عاشورایی ت تو حلقم
سیلاااااااااااااااااااام
+ اره بترکه ... فوت فوت.... تررررررررررق .... فک کنم ترکید... چرا خودم یادم نبود از این ورد برای ترکوندنش استفاده کنم
+ اره بگرد تا بگردیم
+ فدا محبتت
+
+یعنی بترکه اون چشمی که چشمتون کرده
+واسه دست سوخته ت بگردم من.
+ایشاا... زود خوف شه
+سوتی عاشورایی ت تو حلقم
سیلاااااااااااااااااااام
+ اره بترکه ... فوت فوت.... تررررررررررق .... فک کنم ترکید... چرا خودم یادم نبود از این ورد برای ترکوندنش استفاده کنم
+ اره بگرد تا بگردیم
+ فدا محبتت
+
این چیهههههههههههههههههههههه؟
دستت چقدر وخیمِ خیلی وحشتناکه
آجییییییییییییییییییییی از این دستکشا به منم یاد میدی؟خعلی خوجله
نه بابا انقدرا وخیم نیست... من که مشکلی باهاش ندارم
فقط الان که در حال خوب شدنه یکم میخواره
اره ننه بیا خودم یادت میدم
دستت چقدر وخیمِ خیلی وحشتناکه
آجییییییییییییییییییییی از این دستکشا به منم یاد میدی؟خعلی خوجله
نه بابا انقدرا وخیم نیست... من که مشکلی باهاش ندارم
فقط الان که در حال خوب شدنه یکم میخواره
اره ننه بیا خودم یادت میدم
من از این دستکشاا میخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
دلت بسوزه....
دلت بسوزه....
بیداری پس.
فکر کردم هیچ کی بیدار نیست الان.
البته شاید الان رفته باشیم.
آره خیلی خوجله. قرار بود بافتنی یاد بگیرم که عملی ش نکردم. اما مامانم بافتنی رو فوله.خیلی خوب میبافه.شاید بلد باشه ببافه نیدونم. :دی
میسی آجی جونم.
اره من بلاگفا بهم گفته امشب نگهبانی بده پول خوبی بهت میدیم
اینه که تا الان داشتیم به وبلاگها سرکشی میکردیم
کلی ها فیلتر کردیم
ای حال میده این فیلتر نمودن وبلاگها وقتی طرف صبح زود پا میشه وبلاگش رو چک کننه میبینه فیلتره
تو هم که نگهبان پرشین بلاگی بیا با هم وبلاگارو فیلتر کنیم حال میده
فکر کردم هیچ کی بیدار نیست الان.
البته شاید الان رفته باشیم.
آره خیلی خوجله. قرار بود بافتنی یاد بگیرم که عملی ش نکردم. اما مامانم بافتنی رو فوله.خیلی خوب میبافه.شاید بلد باشه ببافه نیدونم. :دی
میسی آجی جونم.
اره من بلاگفا بهم گفته امشب نگهبانی بده پول خوبی بهت میدیم
اینه که تا الان داشتیم به وبلاگها سرکشی میکردیم
کلی ها فیلتر کردیم
ای حال میده این فیلتر نمودن وبلاگها وقتی طرف صبح زود پا میشه وبلاگش رو چک کننه میبینه فیلتره
تو هم که نگهبان پرشین بلاگی بیا با هم وبلاگارو فیلتر کنیم حال میده
:دی
مامانم ولی دستش چون درد میکنه دیگه چیزی نمیبافه ولی میگم که راه و روشش رو بلده.
مامانم تو این کار خاک دیده
:دی
همون راه و روش مهمه
یعنی ما هم باید خاک رو ببینیم تا بلد باشیم چطور می بافیم؟
یا شما توصیه میکنی قدری از خاک رو نوش جان کنیم که دیگه کلا همه چی رو فول شیم!؟
هان؟
مامانم ولی دستش چون درد میکنه دیگه چیزی نمیبافه ولی میگم که راه و روشش رو بلده.
مامانم تو این کار خاک دیده
:دی
همون راه و روش مهمه
یعنی ما هم باید خاک رو ببینیم تا بلد باشیم چطور می بافیم؟
یا شما توصیه میکنی قدری از خاک رو نوش جان کنیم که دیگه کلا همه چی رو فول شیم!؟
هان؟
الهی من بگردم که دستت میخاره.
میگم آجی منم عاشق فیلتر کردن وبلاگم.
خدا نکنه اجی
حالا من یه حرفی زدم تو چرا جوگیر شدی؟
خوب شد مدیر میهن بلاگ نشدی
میگم آجی منم عاشق فیلتر کردن وبلاگم.
خدا نکنه اجی
حالا من یه حرفی زدم تو چرا جوگیر شدی؟
خوب شد مدیر میهن بلاگ نشدی
سلام
وای چی کردی با خودت آبجی
مواظب خودت نبودیااااااااااا
مطمئنی داشتی غذا درست می کردی؟ والا منم کلی غذا سرخ کردم با اینکه ناشی هم بودم اینجور نسوختم فکر کنم با شوشو پرتاب روغن بازی کردی!!!
آره مطمئنم
اصن میدونی جریان از چه قرار بود؟
این مادر شوهر و خواهر شوهرها دور هم جمع شده بودند و غذای عربی کبه درست کرده بودند (حالا انقدر این کبه رو سختش میکنن و دور هم درست میکنن که انگار چیه، من خودم همیشه سه سوته درست میکنم )
خلاصه چندتا رو برای پسر دلبندشان میفرستند که ما براشون سرخ کنیم
من چون غذا داشتم اون روز از اونا سرخ نکردم و گذاشتمش یخچال
روز بعد فک کنم چون تو یخچال سرد شده بودن و اب داشتن باعث شد روغن اینطوری به هوا پرتاب شه
نمی دونم
شاید هم اسپندی چیزی توی اون ریخته بودند که چشم حسود پسرشان را بترکانند
وای چی کردی با خودت آبجی
مواظب خودت نبودیااااااااااا
مطمئنی داشتی غذا درست می کردی؟ والا منم کلی غذا سرخ کردم با اینکه ناشی هم بودم اینجور نسوختم فکر کنم با شوشو پرتاب روغن بازی کردی!!!
آره مطمئنم
اصن میدونی جریان از چه قرار بود؟
این مادر شوهر و خواهر شوهرها دور هم جمع شده بودند و غذای عربی کبه درست کرده بودند (حالا انقدر این کبه رو سختش میکنن و دور هم درست میکنن که انگار چیه، من خودم همیشه سه سوته درست میکنم )
خلاصه چندتا رو برای پسر دلبندشان میفرستند که ما براشون سرخ کنیم
من چون غذا داشتم اون روز از اونا سرخ نکردم و گذاشتمش یخچال
روز بعد فک کنم چون تو یخچال سرد شده بودن و اب داشتن باعث شد روغن اینطوری به هوا پرتاب شه
نمی دونم
شاید هم اسپندی چیزی توی اون ریخته بودند که چشم حسود پسرشان را بترکانند
وای چقدر بد دستتو سوزوندی حتما خیل درد داشت این دسکشا هم خیل ناز شده دلم خواست
شما خودت رو ناراحت نکن
ما طاقت دیدن اشک شما رو نداریم
نه درد نداشت سوزش داشت
إإإإإإ تو هم دلت خواست؟
دلتون بسوزه
شما خودت رو ناراحت نکن
ما طاقت دیدن اشک شما رو نداریم
نه درد نداشت سوزش داشت
إإإإإإ تو هم دلت خواست؟
دلتون بسوزه
سلام ناهید جون
چیکار کردی با خودت دختردستت خیلی بد سوخته که
میبینی منم نمیتونم زیاد از نت دور باشم
دستکشتم فوق العاده خوشگله
به منم یاد بده
کار سختی نبود
می خوای بیام یادت بدم چطور میشه دستت رو بسوزنی
اصن این یه نوع نماد قدرت برای خانومهای خانه داره
یه جور نشان میتیکومان به حساب میاد
دستکش هم مثه اینکه متقاضیان یادگیری زیاد شدن باید بک پست اموزشی بزاریم
چیکار کردی با خودت دختردستت خیلی بد سوخته که
میبینی منم نمیتونم زیاد از نت دور باشم
دستکشتم فوق العاده خوشگله
به منم یاد بده
کار سختی نبود
می خوای بیام یادت بدم چطور میشه دستت رو بسوزنی
اصن این یه نوع نماد قدرت برای خانومهای خانه داره
یه جور نشان میتیکومان به حساب میاد
دستکش هم مثه اینکه متقاضیان یادگیری زیاد شدن باید بک پست اموزشی بزاریم
سیلام.
نه بابا آجی خاک نباید بخوری که یه ذره بمونی خاک روت میشینه
من مدیری چیزی میشدم هیچ وبلاگی از امتیاز فیلتر شدن غافل نمیشد. حتی وبلاگ خودم رو هم فیلتر میکردم.
اها باید خاک روت بشینه بعد ذره ذره این خاک رو بچشی و یا از طریق ذرات پوستت خودش جذب شه! درست گفتم؟
افرین بر شما که انقدر مدیر قابلی هستی
نه بابا آجی خاک نباید بخوری که یه ذره بمونی خاک روت میشینه
من مدیری چیزی میشدم هیچ وبلاگی از امتیاز فیلتر شدن غافل نمیشد. حتی وبلاگ خودم رو هم فیلتر میکردم.
اها باید خاک روت بشینه بعد ذره ذره این خاک رو بچشی و یا از طریق ذرات پوستت خودش جذب شه! درست گفتم؟
افرین بر شما که انقدر مدیر قابلی هستی
نازی عزیزم چقدر دستتون بد سوخته حتما خیلی هم می سوخته وقتی
روغن ریخت چه سوزش بدی داره دکترحتمت برید تا پماد سوختگی برای اینکه
جای سوختگی کمرنگ بشه بهتون بده عزیزم خیلی خیلی بد سوخته
ناراحت شدم مواظب باش . دستکشی هم که بافتی خیلی ناز وخوشکله مبارکت باشه.
شما خودتو ناراحت نکن ساحل جان
ممنون بابت نگرانی
پماد سوختگی دارم خودم با استعدادهای دکتری که در خودم سراغ دارم خودم رو درمان کردم
دستکش هم قابل شما رو نداره
روغن ریخت چه سوزش بدی داره دکترحتمت برید تا پماد سوختگی برای اینکه
جای سوختگی کمرنگ بشه بهتون بده عزیزم خیلی خیلی بد سوخته
ناراحت شدم مواظب باش . دستکشی هم که بافتی خیلی ناز وخوشکله مبارکت باشه.
شما خودتو ناراحت نکن ساحل جان
ممنون بابت نگرانی
پماد سوختگی دارم خودم با استعدادهای دکتری که در خودم سراغ دارم خودم رو درمان کردم
دستکش هم قابل شما رو نداره
بابا ناهیدی چیکار کردی با خودت....
به قول خودت شانس آوردی که رو صورتت نپاشید
ایشالله خیلی خیلی زود خوب شه
دستکشتم خوشگله...مبارکت باشه
منم واسه خوذم و بافتم عکسش و میذارم تو وبم...امیدوارم مال منم خوشگل شه
من نکردم که روغن بود بیا دهواش کن
ممنون بانو جون
مرسی دستکش شما هم پیشاپیش مبارک
به قول خودت شانس آوردی که رو صورتت نپاشید
ایشالله خیلی خیلی زود خوب شه
دستکشتم خوشگله...مبارکت باشه
منم واسه خوذم و بافتم عکسش و میذارم تو وبم...امیدوارم مال منم خوشگل شه
من نکردم که روغن بود بیا دهواش کن
ممنون بانو جون
مرسی دستکش شما هم پیشاپیش مبارک
این نامرد دستش سوخته اون وقت بهمون نگفته
ولی اومده اینجا مطلب زده که دستم سوخته
اصلا مگه وبلاگت گوگل هست که هرکسی بیاد ببینه دستت سوخته؟
اصن گوگل کیه که با وب من مقایسش کنی
بعدشم من اگه اینجا بهتون نگم کجا ببینمتون که بهتون بگم؟
ولی اومده اینجا مطلب زده که دستم سوخته
اصلا مگه وبلاگت گوگل هست که هرکسی بیاد ببینه دستت سوخته؟
اصن گوگل کیه که با وب من مقایسش کنی
بعدشم من اگه اینجا بهتون نگم کجا ببینمتون که بهتون بگم؟
اووووووووفــــــــــــــــــی.....
وای دلم
بریم آجی ایشالله کامل کامل خوب شده باشه
مواظب باش از این به بعداز این یادگاری ها برجا نذار
دستکشتم خوشگله...آورین آورینمنم میخواممشکی قرمز باشه لفطا
اررررررررررره نبودی اوف شده بودم
باهد میبودی قابلمه و اجاق و گاز و روغن و ماهی تابه همرو دهوا میکردی
اره اجی خوبه ولی هنوز جاش هستش و در حال پوسته پوسته شدنه
اصن گفتی یادگاری یه نکته یادم افتاد
به تمام دوستان متاهل توصیه میکنم سریعا برای خودشون از این یادگاریا بزارن
یه چیزی تو مایه های تیزی دوران جهالت
مگه چیه خو.... مخصوصا به تازه عروسان محترم اکیدا توصیه میشه
اصن زن و یادگاری سوخته شدن اعضای بدنش
رو چشم اجی.... قرمز و مشکی... چشم... ادرس بده ببافم بفرستم خدمتتون
وای دلم
بریم آجی ایشالله کامل کامل خوب شده باشه
مواظب باش از این به بعداز این یادگاری ها برجا نذار
دستکشتم خوشگله...آورین آورینمنم میخواممشکی قرمز باشه لفطا
اررررررررررره نبودی اوف شده بودم
باهد میبودی قابلمه و اجاق و گاز و روغن و ماهی تابه همرو دهوا میکردی
اره اجی خوبه ولی هنوز جاش هستش و در حال پوسته پوسته شدنه
اصن گفتی یادگاری یه نکته یادم افتاد
به تمام دوستان متاهل توصیه میکنم سریعا برای خودشون از این یادگاریا بزارن
یه چیزی تو مایه های تیزی دوران جهالت
مگه چیه خو.... مخصوصا به تازه عروسان محترم اکیدا توصیه میشه
اصن زن و یادگاری سوخته شدن اعضای بدنش
رو چشم اجی.... قرمز و مشکی... چشم... ادرس بده ببافم بفرستم خدمتتون
ایـטּ رפزهــا
عجیـب בلـم بـچگـے مـے خواهـב...
"خستـہ ام" ...
فـقط یـڪـ قـلم لطـفاً ...
مے خواهـم خـوבم را خط خـطے ڪـنـم
"خط خطے هاے مانـבگار"
------------------
دیری است که از زندان های طبیعت ، تاریخ ، ما و من رها شده ام و رسیده ام به دشت هموار و بی کرانه ی رهایی ، مطلق ، بی رنگی و بی سویی ، حیرت،عطش ،عبث ،پوچی.
و اکنون ازآن وادی نیز گذشته ام و رسیده ام به کشوری که برآن گام هیچ کلمه ای نرفته است و خراش هیچ نگاهی بر آن نیفتاده و پاکی بکر آن را پلیدی هیچ فهمی نیالوده است .من اکنون کاشف اقلیمی هستم که خود خالق آنم!و که می داند چه می گویم؟چه احساس می کنم ؟ کجایم؟
بایگانی
- اسفند ۱۴۰۲ (۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۸)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- فروردين ۱۴۰۰ (۳)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۸)
- مهر ۱۳۹۸ (۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱)
- خرداد ۱۳۹۸ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۱)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- بهمن ۱۳۹۶ (۳)
- دی ۱۳۹۶ (۶)
- آبان ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۵)
- بهمن ۱۳۹۴ (۲)
- آبان ۱۳۹۴ (۱)
- مهر ۱۳۹۴ (۳)
- شهریور ۱۳۹۴ (۳)
- مرداد ۱۳۹۴ (۲)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۴)
- بهمن ۱۳۹۳ (۳)
- دی ۱۳۹۳ (۶)
- آذر ۱۳۹۳ (۷)
- آبان ۱۳۹۳ (۳)
- مهر ۱۳۹۳ (۹)
- شهریور ۱۳۹۳ (۶)
- مرداد ۱۳۹۳ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۳ (۳)
- خرداد ۱۳۹۳ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۶)
- اسفند ۱۳۹۲ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۲ (۴)
- دی ۱۳۹۱ (۹)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۱ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۱ (۱۷)
- شهریور ۱۳۹۱ (۲۱)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱)
- تیر ۱۳۹۱ (۳)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۶)
- فروردين ۱۳۹۱ (۵)
- اسفند ۱۳۹۰ (۲)
- دی ۱۳۹۰ (۱)
- آذر ۱۳۹۰ (۲)
- شهریور ۱۳۹۰ (۲)
- مرداد ۱۳۹۰ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۰ (۹)
- خرداد ۱۳۹۰ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۱)
آخرین مطالب
-
۰۲/۱۲/۰۲لایف استایل | روزمرگی | خاطرات
-
۰۲/۱۱/۲۵مادر کافی
-
۰۲/۰۶/۳۰پایان وبلاگ
-
۰۲/۰۶/۱۳روزهای خوب
-
۰۰/۰۷/۰۳خسته
-
۰۰/۰۵/۲۸بیکاری
-
۰۰/۰۵/۲۷مرگ!
-
۰۰/۰۵/۲۶پیرزنهای کوچک
-
۰۰/۰۵/۲۶آمار بازدید
-
۰۰/۰۵/۲۴تغییرات جدید (قصاب باشی)
پیوندهای روزانه
پیوندها
- خورده ذهن های خانوم وزیر
- همسر یا دردسر
- از دیار ماه
- - خانومه آقای x-
- خصوصی های یک زن
- زندگی سروین sarvin
- ♥ سنجــــاقکـــــ ♥
- زندگی من
- همسرزبل خان
- شاهزاده ی مسافر
- آخرین جرعه این جام تهی
- خونه ی احساس من
- اینچنین میگذرد روز و روزگار من
- اشک مهتاب
- ناگفته های من با خوده خودم
- فیلسوفانه های من
- رهگذر غریب
- حرفهای شخصی
- کافه پرنس و پرنسس
- دلنوشته های یک خانوم اسفند ماهی
من خبر نداشتم دستتم سوخته الان خوبی؟؟؟؟؟
بابا عاشورا کگه کلا همینطوریه یا داری سوتی میدی یا داری سوتی میگیری!!!
من خودم اینقد این چند روزه چرت و پرت شنیدم که نگووووووووو!!!!!!همه جو گیر میشن این چند روزه!!!مداحه تو روز عاشورا تو هیئت میگه خانوما گریه کنید میخوام با ناله هاتون یه حالی بهمون بدید!!!اخه این یعنی چی واقعا؟؟؟؟؟ملت رکود اقتصادی بد بهشون فشار اورده!!!
وااااااااااااااااالاااااااااااااااااااا!!!
عکسارو اپلود کردی خبرم کن باشه؟؟؟؟؟؟
اره اجی بادمجون بم افت نداره خودتو نگران نکن
این مداحه جو گیر نشده احتمالا یک مخدار الکل شهادت نوش جان نموده مست کرده دچار توهم فانتزی شده اند
چشم