پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

غیبت غیر موجه...! :دی

چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۳۱ ق.ظ

دوران دانشگاه یک دوست خیلی صمیمی داشتم که همدیگرو خیلی دوست داشتیم

همیشه با هم بودیم انقدر صمیمی که بچه های دانشگاه فکر میکردند ما از بچگی با هم دوست بودیم

همه واحدهامون با هم بود و حتی یک واحد رو نبود که جدا از هم پاس کنیم...

روز آخر دانشگاه با هم اومدیم خونه و قدم زدیم و کلی حرف زدیم قرار بود چند وقت بعدش من ازدواج کنم

دوستم از این بابت ناراحت بود چون میگفت اگه بری یه شهر دیگه و ازدواج کنی از هم دور میشیم

اون روز کلی گریه کرد و من دلداریش دادم و خودم رو نشکستم

اون که رفت منم شروع کردم به گریه

اما این آخر دوستیمون نبود...

بیشتر وقتا که میرفتم خونه بابا با هم میرفتیم بیرون... یه سال گذشت و اونم شوهر کرد... رفت یه شهر دیگه

دیگه واقعا از هم دور شدیم...

هر کار میکردیم همو ببینیم نمیشد هر موقع من اونجا میرفتم اون تازه برگشته بود و برعکس...

حتی هنوز کادوی عروسی هم بهش نداده بودم...

تا اینکه جمعه اون هفته اس داد که میره شهرمون...

گفتم اگه میمونی تا چند روز، قول میدم شنبه بیام ببینمت...

آخه شوهرش مدام همراهشه و تنهاش نمیزاره باید بیاردش بعد با خودش برگردونه..

اونم گفت باشه میمونم..

منم شنبه و یکشنبه که نبودم رفته بودم دوستم رو ببینم

وقتی برگشتم شوشو کل خونه رو و کمد رو بهم ریخته بود و برام کلی کار تراشیده بود که هنوز تموم نشده...

یعنی هر کی جای من بود الان کله شوشو رو کچل کرده بود...

همون روز که برگشتم رفتم پایین واسه یه کاری...

بازم مهندس مربوطه اونجا بود با اهل و عیال... تا منو دیدی... وسط سلام و علیکم پرید و گفت:

میشه بی زحمت بری چیزتو بیاری یه چیزی واسه تحقیقم اضافه کردم خوب نشده ببینی چشه؟!

به قول سحر تا بخواد این تحقیق رو تحویل بده من پیر شدم..!

اصن فک کنم واسه دس گرمی داره پاورپویت کار میکنه منو سر کار گذاشته!

این دو روز بعدش هم کارام زیاد بود... صبح باید میرفتم 2 تا آمپول میزدم... الان چهار تا آمپول زدم و به معنای واقعی کلمه فلج شدم... بعدش که نهار... بقیه اش هم که  باید این خراب کاری های شوشو رو درست میکردم

کل کمد دیواری و وسایل رو زیر و رو کرده... روز اول که فقط نشسته بودم بینشون هی نیگاشون میکردم که از کجا شروع کنم... الان یکم دیگشون مونده

ببخشید که بهتون سر نزدم... آپ های جدیدتون رو با گوشی خوندم اما نتونستم نظر بزارم

کامنتا رو هم فعلا نتونستم جواب بدم

ممنون که در نبودم بهم سر زدیم

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۳۱ ق.ظ
  • ناهید بانو

نظرات  (۱۳)

عیب نداره آجی جونم دیگه زندگی همینه کاریش نمیشه کرد.منم استاد اینجور کارام دارم درس میدم به بقیه
من اگه جای توبودم میگفتم خودش بیاد همشو جمع کنهمیخاس نریزه حالا که ریخته خودشم باید جورشوبکشهفدای آجی گلم برم که دلش نمیاد به شوشو چیزی بگه




پس تو بودی که به شوشوی ما از این درس های اشتباه دادی!؟
گیرم که بیاد جمع کنه خودت که میدونی مردا که به تمیزی ما زنا چیزی رو جمع نمیکنن فقط میریختشون تو کمد و درشون رو میبست
درست همون کاری که خودش کرده بود...
قربون اجی گلم که همیشه حضور داره
الهـــــــــــــــــــــی ابجی من خودم یه راه حل عالی دارم برو خیلی جدی وایسا جلوی شوشو بگو اگه من نیستم خونرو بهم بریزی دیگه لپ تاپ نمیدم بازی کنیاااااااااا
عمرا دیگه خونرو به هم بریزه
بعدشم از طرف من بگو اخه یعنی چی؟؟؟میدونی تو با این کارت باعث شدی مشکلات روزانه ی یه مملکت عقب بیفته؟؟؟؟میدونی ابجی ناهید واسه اینکه خونرو جمع کنه نیومده نت ما چند روز نحرفدیم؟؟؟؟؟
بیچاره فک کنم اینرو بگی از عذاب وجدان بشینه گریه کنه!!!
خوبه دوستتو دیدی اتفاقا چند روز پیش منم یکی از دوستامو که خیلی وقت بود ندیده بودمشو کاملا فراموشش کرده بودم اومدم خونمون واقعا خوشحالم کردو روحیمو عوض کرد !!!درکت میکنم!!!
فعلا ابجی




اوخی بیچاره شوشو عجب راه حله آسی...
ولی عمرا این از رو بره
آخه بیشتر وقتا وقتی میخوام یه کاری انجام بده و میگه فردا الان حسش نیست از این مدل تهدیدا براش مثال میزنم فایده نداره...
والا چند روز بود نت نیومده بودم اصن وضعم خراب بود کلی خماری کشیدم نزدیک بود جونم بالا بیاد
فدای تو اجی کوشولوی گلم برم که همیشه درک میکنی چی میگم
آچی پستتو خوندم ولی اصن نمیدونم چی بگم


تو رو من خودم یه روز به شخصه به همراه شوشو خفه کرده به درک واصل میکنم
تا تو باشی که دیگه نگی نمیدونم چی بگم
  • دختر برفی
  • سیلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
    ای جانم خسته نباشی کلا آجی جون پس
    آرزوی موفقیت مینماییم برایتان




    ما نیز تشکر مینوماییم از شما و خانواده گرامیتان که با دلداریهایتان در این راه خطیر مرهمی بودید بر دل دردمند ما
    اپم:)


    انقدر فشرده نوشته که خدایی نکرده کامنتش دو تا نشه
    آجیییییییییییییییییییی بقول خودت باورت نشه ولی وکشمت




    تو وخای منو وکشی پایین برره ای نچفسکو وخور
    سلام

    امیدوارم بهت خوش گذشته باشه...........

    نیومدی فالت رو بگیرم نکنه نظرت راجع به خواهر شوهر عوض بشه پس بیا

    با متن شتر دیدی ندیدی آپم بیای خوشحال میشم




    سلام فرهاد جان... ممنونم
    مگه نگرفتی فال درختم رو!!!! یادت رفته
    حالا ما یه چیزایی راجع به خواهرشوهرامون میگیم شما شتر دیدی ندیدی
    اوووووووووووو ما تلسیدیم
    از این به بعد قد یه پست حرف میزنم که ادامه هم داشته باسه
    اونفد حرف میزنم که مجبور شی...
    آخه میتلسم اینسری به جای شوشو با اعضای قلعه هزار اردک مخصوصا با اون مهندس و خواهر شوشو بیاین
    وای نه توروخدا من توبه کردم هرکیم خواستی بیاری اون مهندسو نیاریا




    اصلا از این به بعد سی ام درست و حسابی نزاری مهندس مربوطه رو میفرستم بیاد انقدر واسه پروژه هاش بهت گیر بده که از خدا طلب مرگ کنی
    بش میگم تو کار ترجمه هم دست داری که دیگه حسابی کچلت کنه
    اووه پروردگارا مرا عفو بنمای
    ما را طاقت چنین ظلم ناحقی نیس
    خدایا مرا در این امر خطیر یاری بنما تا زین پس گرفتار چنین عذابی نشویم




    به جای واژه پروردگار باید خطاب به بنده میفرمودین سرورم
    ظلم ناحق کجا بود....!!!
    اگه در دنیا تنها حقی که تا کنون گرفته شده باشد همین است که ما از شما میخواهیم بگیریم
    پس بگو کجا بودی کلک
    این دوستتون که شوهر کرده مرده یا زن؟!!
    سریع جواب بده تا روی آبجیم غیرتی نشدم!!!!




    اجازه..! اجازه...!! اااام ... ااااامممم.... داااا داااا شــــ... ییییی...
    غیرتی نشو.... زنه
    از کی تا حالا مردا هم شوهر میکنن من نمیدونستم
  • ناشناس سرشناش
  • سلام خوبی؟
    کجایی خانمی؟ یادم بنداز این فته ببرمت پیش این دوستت
    به پیج من که نیومدی




    سلام...
    ممنون تو خوبی؟؟؟
    باشه حتما.... واقعا ثواب زیادی میکنی اگه منو ببری پیشش... چون خیلی همو دوس داریم واقعا بهش وابسته بودم
    باز تو بعد قرنی اینجا پیدات شد... بعد نیومده گله کردی
    یک نصفه شب بلند شدی اپ گذاشتی
    بعد اومدی میگی به پیجم نیومدی؟!
    یعنی من ببینمت تو رو هم کچل میکنم
  • ناشناس سرشناش
  • باش دیگه گم میشم تا کچل نشم




    به خاطر یک عدد جمله کچل یک عدد جمله گم میشم به کار بردی؟؟؟!!!
    واقعا نکندی کله ی جناب شوشو را؟!
    یا شوهر خواهر شوهره محترمه را؟!
    وقعااااااااااا صبرت رو تحسین میکنم آجی




    واقعا من خودم هم نمیدونم این همه خونسردی که تو وجودم وجود نداره از کجا اومده[اسمایلی علامت سوال]