آهنربای بچه!
چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ
فکر میکنم یک عدد آهنربا به بنده وصل باشد به اسم آهنربای جذب بچه!
توی فامیل تا حالا نشده یکی یه بچه نداشته باشه و به من انس نگیره و نچسبه به من و ول کنم نباشه!
در حال حاضر هم امیرعلی خان به آهنربای بنده وصل شده و انقد که مرا دوست دارد مادرش را نه...
یعنی دلش میخواد بیست و چهارساعته بنده پیشش باشم
تازگی ها هم که بلبل زبان شده و مثل مادرش میرود توی حیاط از پشت دیوار مرا صدا میزند اینگونه ...
چند روز پیش هم جاری اینجا بود و امیر علی خوابش گرفت و او را خواباندیم و برای خودمان غیبتها نمودیم :دی
وقتی بیدار شد مادرش کنارش دراز کشید و گفت امیر علی این همه مامان بغلت کرده حالا تو مامان رو بغل کن
امیر علی هم مسخره کنان فقط به کار مادرش میخندید
هرچه گریه الکی سر داد و گفت بغلم کن بغلش نکرد که نکرد
بعد جاری گفت ناهید این امیر علی ما که انقد تو رو دوست داره حالا تو بهش بگو ببینم بغلت میکنه!؟ اگه بغلت کرد بدون دیگه واقعا خیلی دوست داره
بنده هم کنارش دراز کشیدم و گفتم امیر علی منو بغل میکنی؟
آنچنان سفت و محکم دستهای کوچولویش را دور گردنم حلقه زد که در شرف خفه شدن بودم :دی
طفلکی مادرش، گفت امیر علی اصن برو پسر ناهید شو من نمیخوامت
این همه من شیرت میدم پوشکتو عوض میکنم غذا بهت میدم یه بغلمم نمیکنی
بعد به من گفت به خدا من چند روز دیگه افسردگی میگیرم از دست این امیر علی و باباش، هیشکی منو دوست نداره :دی
آخرین عکسایی هم که ازش گرفتم ایناست
اینجا که مثلا برام ژست گرفته
اینجا هم که خوشگل وایساده ولی یکم حواسش نیست
خودم که عاشقشم این وروجک رو
- چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ