فانتزی ذهنی
دیروز غرق در رویاهای فانتزی خودم داشتم به زندگی زن و شوهری فکر میکردم!
به اینکه چرا باید زن و شوهر فقط یکی باشد!
یک زن و یک شوهر (حالا بماند که برای شوهره چهارتا زن زاپاس هم گذاشتن) تا وقتی پیر میشوند هی با هم سرکنند!
چی میشد همون چهارتایی را که گفته اند برای زن هم چهارتا مرد در نظر میگرفتن و ما هم خوشحال و خندون ظرفیتهامون رو تکمیل میکردیم و به خوبی خوشی زندگی میکردم :دی
چیه خو راس میگم، خیلی خوب میشد اینطوری باعث میشد اگه یه موقع حوصله ات سر رفته بود و دوس داشتی بری بیرون با یکی از اون شوهرات که اونم حس بیرون رفتن داشت میرفتی!
یا تو خیلی مسائل دیگه هرکدوم وقت و حوصله اش رو داشت خودت رو وبال گردن اون میکردی :دی
و همچنین عکس همین مسئله برای مردا، البته برا مردا مخصوصا تو مسائل خاک برسری!
خلاصه که فانتزی خوبی بود خوشم ازش اومد خخخخخخ
بعدش فک کردم من اگه الان کاره ای بودم و میتونستم این دستور رو صادر کنم درنگ نمیکردم
البته فقط یکم خرج ها این وسط با این گرونی بالا میرفت ولی به نظرم بازم می ارزید :دی
- چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۴۷ ب.ظ
kheili bahal mishe on vaght shir to shir mishe:D