پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

دست پخت خانوم خونه

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۰۵ ب.ظ

یهنی من فکر میکنم هیچ لذتی تو زندگی مشترک برای زن بالاتر از این نیست که زن با عشق برای شوهرش که قراره خسته از سر کار بیاد غذا بپزه و شوهرش هم عاشق غذاها و دست پخت اون باشه و همیشه ازش تشکر کنه....

 

یه جورایی حس اعتماد به نفس به ادم میده!

پریشب جاری شام آبگوشت درستیده بود و به قول خودش خیلی زیادی درست کرده بود برای همین یه کاسه ی پر داد به من برای جناب شوشو...

جناب شوشو که اومد خودم سیر بودم گفتم دیگه غذا گرم نکنم همین ابگوشت رو با نون میدم تیلیت میکنه میخوره و غذامونم میمونه برا فردا :دی

همین که ابگوشت مبارک را برای جناب شوشو آوردیم یه قاشق زد تو آبگوشته

گفت: این چرا انقد غلیظه!؟

چقد رب توشه!

بعد مزه کرد گفت چرا غذات امروز اینطوریه!؟

این مزه غذای تو نیست!

گفتم اینو جاری فرستاده ، گفتم آبگوشت دوست داری بخوریش

یهو سینی رو پس داد و دراز کشید گفت من از این نمیخورم!

من اصن از غذاهای جاری بدم میاد

من فقط غذاهای خودتو دوس دارم

گفتم حالا چرا داد میزنی الان میرم غذای ناهیدی برات گرم میکنم میارم خخخخخخخ

و اینگونه بود که حالا شوهره ما را خر کرد یا نه نمیدانم ولی غذای جاری را نخورد :دی

 

امروز هم به خاطر بحث اونیکی جاری که قهر کرده خیلی وقته (حدود هشت نه ماه) و قرار بود طلاق بگیرن و خلاصه بعد اومد و رفت ها و دادگاهی و ... فراوان دوباره با هم آشتی کردن گویا، قرار بود یکی دو تا مهمون داشته باشن افراد پایین قلعه (منظور مادرشوهر)

منم رفته بودم دو سه تا ظرف پایین داشتم بیارمشون جریان رو فهمیدم یه خورده به مادرشوهر و خواهرشوهر که بچه اش اذیت میکرد نمیزاشت به کارا برسن کمک کردم و خلاصه بعدش اومد بالا

بعدش نگو مهمونا دیگه نیومدن و غذاها هم زیادی اومده بود مادرشوهر صدام زد یه بشقاب برنج و یه کاسه خورشت سبزی بهم داد منم همونطور مستقیم اوردم گذاشتم جلو شوشو که قرار بود بره کرمانشاه گفتم تا گرمه بشین بخور و برو...

و دوباره جناب شوشو بعد از خوردن دو لقمه گفت من این غذا رو دوس ندارم و نخورد!!! :|

 

و اینجاست که نتیجه میگیریم خیلی هم خوب نیست شوهر فقط دست پخت زنش رو دوست داشته باشه و باعث شه به زنش اعتماد به نفس منتقل بشه خخخخخخخ

پس حرفم رو پس میگیرم غلط کردم :دی

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۰۵ ب.ظ
  • ناهید بانو

نظرات  (۳)

آخی
چه رمانتیک
چه حس خوبی این موقع به آدم دست میده
همسرگرامی من که همچین حرفی درباره غذای دیگران نمیزنه
پاسخ:
همسر است دیگر گاهی با همسرهای دیگران فرق دارد خخخخخ
دوست عزیز به وبت سر زده فیلتر بودم:(((

این حس را تجربه نکردم و خیلی دوس دارم روزی بشه تو خونه ی خودمون

 

بریم و برای علی غذا درست کنم و یعنی اونم مث شوهر تو از من

 

تعریف میکنه یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

شوهرا گاهی دوس دارن خودشونو لوس کنن...قبول داری ناهید؟؟؟؟؟؟؟

 

بابا عروس کمک کننده.....آخه تو چرا انقدر گلی...چرا>چرا؟چرا>

 

پاسخ:
معلومه که تعریف میکنه
حس خوبیه کلا خستگی از تنت در میاد
آره مثه بچه ها ;-)
چه کنیم دیگه ما متعلق به همه ایم :-P
:D
پس قبلن غذای مامانشو چجوری میخورده!
پاسخ:
به سخنی خخخخخخخخخ