و باز هم خواهرشوهر
در حال ریش ریش کردن گوشت در آشپزخانه بودیم که در خانه به صدا درامد و تا ما گفتیم کیست؟ یکی وارد شد و گفت منم!
خواهرشوهر کوچک بود به همراه دخترِ خواهرشوهر بزرگ!
ابتدا گفت ناهید رو لپ تاپت ویندوز چند نصبه!؟
بنده: هشت
بعد گفت ناهید، حسن (شوهر خواهرشوهر بزرگ که در وبلاگ قبلیمان به مهندس مربوطه شهرت داشت) گفته یه دو سه روز لپ تاپشو میده!؟
بنده که اصلا نمیتوانم از لپ تاپم جدا شوم آن هم برای دو سه روز و جانم به جانش بسته است، اگر ببرد و ویروسی اش کند چه! تازه بچه هایش را هم میشناسم اگر انگری برد روی صفحه لپ تاپ را ببینند امان نمیدهد و بازی میخواهند! اول به مادرشان میگویند و آو هم رو بندازد بنده نمیتوانم نه بگویم! تازه کلی اطلاعات شخصی روی لپ تاپمان است برای همین میگویم نه والا من رو لپ تاپم کلی اطلاعات شخصی دارم نمیتونم بدمش!!!
مقداری متعجب گشت که اینگونه به صراحت جوابش را دادم و بعد گفت اشکال نداره اصلا فک کنم اون نیاز به ویندوز ایکس پی داشت! (حالا چه کاری میخواهد با ویندوز ایکس پی انجام دهد که با هشت نمیشود خنده دار است!)
به هر حال وقتی رفت کلی خوشحال بودم که لپ تاپ را نداده ام
خیرشان که به آدم نمیرسد، ادم را نیز همه اش برای اینکه برایشان کاری کنی میخواهند، سر همین موضوع دیروز کلی شوشو دعوایمان کرده است!
از بحث دور نشویم
شب که یک سر پایین رفتیم سلام که دادیم به زور جواب سلاممان را دادند و خواهرشوهر و شوهرش و بچه هایش زاویه بینی مبارکشان را 360 درجه از ما برگردانده بودند و رو به افق سوق داده بودند!
و ما نیز در دلمان: به درک، دیگه نمیزارم اون حس عذاب وجدان لعنتی این موقع ها بیاد و گولم بزنه لپ تاپ خودمه نمیدم :دی
- شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ق.ظ