تو بری جهنم زحمت ماموراش زیاد میشه آخه باید اسم سر درش رو با بهشت عوض کنن نظرم لطفته واقعا مرسی که به خاطر همه پست ها نظر گذاشتی یه دونه داداش خودمی دیگه
دیری است که از زندان های طبیعت ، تاریخ ، ما و من رها شده ام و رسیده ام به دشت هموار و بی کرانه ی رهایی ، مطلق ، بی رنگی و بی سویی ، حیرت،عطش ،عبث ،پوچی.
و اکنون ازآن وادی نیز گذشته ام و رسیده ام به کشوری که برآن گام هیچ کلمه ای نرفته است و خراش هیچ نگاهی بر آن نیفتاده و پاکی بکر آن را پلیدی هیچ فهمی نیالوده است .من اکنون کاشف اقلیمی هستم که خود خالق آنم!و که می داند چه می گویم؟چه احساس می کنم ؟ کجایم؟
گاهی بعلت حضــور کســی در کنارت هــست
که حواســش به نگاه عاشـــق تـــو نیســت