حال اینروزهایم
چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ
یه خورده دپرسم
حالم گرفته است
این روزا یه چیزایی که به دست فراموشی سپرده بودم یه جرقه هاییشون تو دلم زنده شده
از نت هم دیگه خسته شدم
دلم یه سرگرمی جدید میخواد (بگین نی نی خفتون میکنم)
شاید شاید شایـــــــد اگه بتونم یه مدت نت نیام
از قلعه هم که بگم... باید بگویم مادرشوهریمان یک مدتیست حالش خوش نیست سر ما خالی میکند
تا میروی پایین در جوارشان همچین ناز و عشوه می آید و ابرو کج میکند که انگار من خودم زندگی ندارم باید هی برم به کارهای اون برسم
یادم نرفته چطور اوایل بهش خدمت میکردم و چطور جوابم رو داد
انگار نوکر شخصی گیر آورده
فکر کردن عروس=کلفته اوناست
- چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۰۱ ق.ظ
ینی یه ده سالی واسه خودت نیسی.
مگه نگفتم نگین نینی خفتون میکنم
ده سال چیه دیگه کلا واسه خودم نیستم