فرار از نت
ما کلی ادای دپرسی و نفرت و انزجار از آمدن به نت را اینجا زدیم
و رفتیم که برویم یک مدت بدون نت گم و گور شویم
اما مثله اینکه اگر خودمان هم بخواهیم باز این نت بی چشم و رو دست از سرمان بر نمیدارد!!!
ما پری روز شارژ نتیمان به اتمام رسید و کلی ذوق زده شدیم که خدایا شکر این دفعه دیگر از بدن درد و خماری هم که مرده باشیم نت نمی اییم و تحمل مینموییم
تا ساعت 15:30 دقیقه همه چیز خوب پیش می رفت هیچ علائمی از خماری و بدن درد هم در ما بوجود نیامده بود
کنار شوشو مشغول دیدن تلویزیون بودیم و گل میگفتیم و گل میشنیدم
که این گوشی لامصبان زنگید
یکی از دوستان دوران دانشگاه که ما کلا او را به دست فراموشی سپرده بودیم و اصلا حتی وقتی اسمش را دیدیم هم یک ساعت فکریدیم که این کیست زنگ میزند
خلاصه خدا بگم چیکارش کنه که گفت برای یک ساعت دیگه یه پروژه درسی لازم دارم تو رو خدا اگه میشه برام یه پروژه میل بزن
ما هم که همیشه در دانشگاه سوپر من دوستان بودیم و به موقع به دادشان میرسیدیم
این بار را هم گفتیم لا اله الله چیکارش میشود بکنیم این بار را هم به درک
و دوباره نتمان را شارژ نمودیم و باز روز از نو روزی از نو
- جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۱، ۰۱:۳۱ ب.ظ
دخیخن مث من
یه روزم می خوام نیام
آبجی زنگ میزنه یه موضوعی میده باید سرچ کنم... بعدش چیزای جالبی هم واسه خودم این وسط می یابم کلا می مونم.
همین جا شام و ناهار می خورم.
پس خدا رو شکر که من حداقل شوشو هستش به خاطر اونم که شده یه یه ساعتی از نت بیرون میرم حداقل شام و نهار اینجا نمیخورم