این روزها...
شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ب.ظ
این روزها درگیرم...
درگیر زندگی...
درگیر آن مسائل به قول معروف مشکل زندگی...
درگیر آن مسائلی که به دو راه ختم می شود...!
یکی تصمیم به بخشش و سوختن و ساختن اما ادامه زندگی...
یکی تصمیم به قصاص و آزادی از بند و پایان زندگی... کاش حداقل بی راهه ای این وسط بود...
بی راهه ای ختم به خدا...!
بیراهه مرگ...!
تا هم رازها پوشیده بمانند و هم آزادی نصیبم گردد...!
- شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ب.ظ
خوندمت...
امان از این بیراهه ها...که گاهی وقتها ناخواسته سرک میکشن به زندگیت!
وحتی نقب میزنن به فردات...ولی مرگ بیراهه نمیتونه باشه پایان راهه!
واژه هات تونست به روحم نفوذ کنه
بی انتها باشی
بدرود
بسیار بسیار خوشحال و خرسندیم از حضور گرمتون
و کامنت پر محتواتون
ممنونم راحله جان
شکسته نفسی میکنی...دست پرورده ایم
ببخشید اگه کمی غمگین به روحتون نفوذ کردیم
شما نیز بی نهایت باشی