فوران احساسات...
جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ب.ظ
احساساتش گویا فوران نموده است و می خواهد برایمان اداهای عشقولانه از خودش در وکند
ما نشسته در حال دوختن قسمت پاره ای از پیراهنش هستیم که می آید و میخواهد ما را آنگونه که نشسته ایم از زمین بلند کرده و در آغوش بگیرد!!!
میخندم! میگویم اصلا میتوانی از زمین بلندم کنی؟
میگوید پس چی که میتونم و یک مقدار که بلندم میکند همانجا به یکباره رهایم میکند و شپللللللللخ به زمین کوبیده میشوم!
در حال خنده میگویم چی شد نتونستی! خیلی سنگینم!؟
میگه نه پشیمون شدم حوصله ندارم
میگم خو حداقل آروم زمین میزاشتیم خخخخخخخ
یعنی این اعتماد به سقف و زبان آقایان اگر نبود چه میکردند!
- جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ب.ظ
الهی و الهی
چه عشقولانه ی زیبایی