گودزیلا کوچولوی ما
امیرعلی خان روز به روز بزرگتر و شیطون تر و پرو تر میشه قربونش برم
هنوز که هنوزه هم از شدت دوس داشتنش نسبت به من کم نشده که بیشترم شده
هر صبح میاد تا ظهر اینجا با من بازی میکنه
کلی هم بالشت پخش میکنه تو خونه میگه بیا خونه بازی کنیم
پریروز که اینجا بود چون شوشو رو هم خیلی دوس داره همش سراغشو میگرفت
بعد من بش گفتم امیرعلی شوشو چه نسبتی با من داره، چیه من میشه؟
میگفت خانومت نمیشه خخخخخ
حالا این فسقلی قشنگ خودش بلده کی خانومه کی میشه ها ولی خودشو زده بود کوچه علی چپ (فک کنم از رو حسادت :دی)
دوباره بش گفتم چیم میشه؟ میگفت خانومت نمیشه
گفتم خب من چیه اون میشم؟ خانومشم؟
میگفت نه! تو میشی ناهید!!!
گفتم خب میدونم میشم ناهید چیکاره شوشوام اونوقت؟
میگفت خب تو ناهید میشی!
گفتم خب حالا من چیه تو میشم پس؟
گفت خانومم میشی خخخخخخخخ
گفتم زن عموت نمیشم؟
گفت نه میشی خانومم؟ سوالی پرسید :دی
گفتم چطور خانومت بشم؟
یهو پرید محکم بغلم کرد بوسم کرد گفت اینطوری! O_o (اینم از گودزیلاهای این دوره زمونه)
دوباره عصر باز با گریه و زاری به زور میگفت من برم پیش ناهید که جاری فرستادش یکم بعدش خودشم اومد
حالا میگفت مامان تو نیا اینجا (کلا کنتاک داره با مامانش باهاش لجه خخخخ)
گفتم تو چیکارش داری پیش من اومده کاریش نداشته باش
بعد رفت یه بالش اورد گفت پیشم دراز بکش شعر بخونیم :دی
یکم بعد شعر گفت خانومم چشماتو ببند بخواب خخخخخخخ
حالا جاری قبلش از خنده ترکید بعد میگفتم نمیخوام تو پسر منو از راه بدر کردی
من باید مادرشوهر بازی درارم برات الان
من اصن دیگه الان حسودیه حسودیم میشه
خلاصه اینم از جریانات امیرعلی شیطون ما
+ سمیرا جون نمیدونم با کمر دردی که داری اینجا میای یا نه، ولی نمیدونم چرا وبت که میام میخواد برات نظر بزارم صفحه بهم میریزه... انشالا که بلا دوره گلم
- دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۳ ب.ظ