پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

۱ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

قبل ها که برای خودمان دوره مجردی را سپری می کردیم... در خانواده 7 نفریمان تنها کسی بود که از صبح تا شب پای کامپیوتر و اینترنت می نشستیم و به کسی اجازه نمیدادیم نوک انگشت خود را رو میز کامیوترمان بگذارد...

ان زمانها که برای فراگیری کامپیوتر سیستم بیچاره یمان را درب و داغان نموده بودیم و دیگر از تمام سوراخ سمبه های این سیستم مرموز خبر داشتیم... دلمان لک زده بود برای یک لپ تاپ و یک اینترنت پر سرعت!!!!

آخر سیستمامان بر میگردد به عهد دقیانوس و بسیار قدیمیست!!!

ساعتها با خورد مینشستیم و حساب میکردیم که اگر این سیستم را بفروشیم به فلان قیمت و بقیه پولهای جمع شده یمان را رویش بگذاریم و تا فلان ماه انقدر دیگر کار کنیم پول لپ تاپ خوشگلمان جمع می شود.... اما بابا مخالف بود و میگفت سیستمت چیزی کم ندارد... او چه میدانست رم 256 کجا و 2 گیگ و 4 گیگ و ... کجا و هارد فلان کجا و مودم فلان و اینترنت فلان کجا

خلاصه نگذاشت تا ما را شوهر داد

وقتی راهی خانه شوهر شدیم سیستم درب و دغانمان را هم جزو جهیزیه یمان گذاشتیم و بردیم تا در مواقع بیکاری سرگرممان کند.. که یک روز که در خانه پدری برای دیدار به سر میبردیم... شوهریمان دور از وجود ما برای سورپرایز کردنمان یک لپ تاپ برایمان خریده بود با یک موردم وایرلس!!!!

من هم برای حلاص شدن از دست آن کامپیوتر قدیمی آن را دوباره به خانه پدری برگرداندم تا برادر و خواهرم از آن استفاده کنند

اما از انجایی که خانه یمان نو ساز است و فعلا چند قلم از وسایل رفاهیمان کم است... دیگر دسترسی به اینترنت نداریم! چون نه خط تلفن ثابت خانه داریم که دیال آپ وصل شویم و نه می صرفد که ای دی اس ال تهیه کنیم...

برای همین وبلاگمان را هم خاک خورده...

و تنها زمانی که به خانه پدری می آییم باید یک دل سیر اینترنت کنیم و دیگر نمی رسیم وبلاگمان را آپدیت کنیم

این است ماجرای اپدیت نکردن وبلاگ ما