این منم؟؟!
جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۰ ب.ظ
وااااااااااااااااای این منم که یه هفته است اپ نکرده؟! 
دقت کردین هر موقع مدت زیادی از اپ شدنم میگذره یهو میام اول از قالب شروع میکنم 
پس از دوشیزگی
خط خطی های ماندگار
سلام آجی من اون قالبرو میخواااااااااااااااااااااااااام!!!!
اون خیلی خوشگل بود ایگار واسه وب تو ساخته بودنش
خیلی به وبت میومد البته اینم خوشگله ها ولی مطالب کناراش رو نمیشه درست خوند
منم هی میومدم وبت میگفتم اخه چرا آپ نمیکنهخودمم مونده بودم ولی یلادم میرفت ازت بپرسم
ناهید: عمر اون قالب دیگه تموم شد
خودت که میدونی من وسواس تعویض قالب دارم
از قدیم گفتن ادم معتاد کم حافظه است
واسه همین یادت میرفته
اون خیلی خوشگل بود ایگار واسه وب تو ساخته بودنش
خیلی به وبت میومد البته اینم خوشگله ها ولی مطالب کناراش رو نمیشه درست خوند
منم هی میومدم وبت میگفتم اخه چرا آپ نمیکنهخودمم مونده بودم ولی یلادم میرفت ازت بپرسم
ناهید: عمر اون قالب دیگه تموم شد
خودت که میدونی من وسواس تعویض قالب دارم
از قدیم گفتن ادم معتاد کم حافظه است
واسه همین یادت میرفته
واقعا خودتی؟؟!
اره خودمم منتها کمی تا قسمتی پرنسی
اره خودمم منتها کمی تا قسمتی پرنسی
آره اینم منم که سه هفته اس آپ نکردم
آره آخه آدم فک میکنه کلا وب تکونی داره منم یه چی بیابم میعوضم...
وااااااای من نبودم چه همه تغییرات
اره شما هم بعوض و بتعغیر که دلمون پوسید تو این ینواختی و گرد و خاک وبت
یه خانوم خونه باید همیشه به خونش دس بکشه
حالا میخواد یه وجب جا باشه یا دو وجب
باهد بهش رسید
آره آخه آدم فک میکنه کلا وب تکونی داره منم یه چی بیابم میعوضم...
وااااااای من نبودم چه همه تغییرات
اره شما هم بعوض و بتعغیر که دلمون پوسید تو این ینواختی و گرد و خاک وبت
یه خانوم خونه باید همیشه به خونش دس بکشه
حالا میخواد یه وجب جا باشه یا دو وجب
باهد بهش رسید
ایـטּ رפزهــا
عجیـب בلـم بـچگـے مـے خواهـב...
"خستـہ ام" ...
فـقط یـڪـ قـلم لطـفاً ...
مے خواهـم خـوבم را خط خـطے ڪـنـم
"خط خطے هاے مانـבگار"
------------------
دیری است که از زندان های طبیعت ، تاریخ ، ما و من رها شده ام و رسیده ام به دشت هموار و بی کرانه ی رهایی ، مطلق ، بی رنگی و بی سویی ، حیرت،عطش ،عبث ،پوچی.
و اکنون ازآن وادی نیز گذشته ام و رسیده ام به کشوری که برآن گام هیچ کلمه ای نرفته است و خراش هیچ نگاهی بر آن نیفتاده و پاکی بکر آن را پلیدی هیچ فهمی نیالوده است .من اکنون کاشف اقلیمی هستم که خود خالق آنم!و که می داند چه می گویم؟چه احساس می کنم ؟ کجایم؟
بایگانی
- اسفند ۱۴۰۲ (۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۸)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- فروردين ۱۴۰۰ (۳)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۸)
- مهر ۱۳۹۸ (۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۱)
- خرداد ۱۳۹۸ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۶)
- آبان ۱۳۹۷ (۱)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- بهمن ۱۳۹۶ (۳)
- دی ۱۳۹۶ (۶)
- آبان ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۵)
- بهمن ۱۳۹۴ (۲)
- آبان ۱۳۹۴ (۱)
- مهر ۱۳۹۴ (۳)
- شهریور ۱۳۹۴ (۳)
- مرداد ۱۳۹۴ (۲)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۴)
- بهمن ۱۳۹۳ (۳)
- دی ۱۳۹۳ (۶)
- آذر ۱۳۹۳ (۷)
- آبان ۱۳۹۳ (۳)
- مهر ۱۳۹۳ (۹)
- شهریور ۱۳۹۳ (۶)
- مرداد ۱۳۹۳ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۳ (۳)
- خرداد ۱۳۹۳ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۶)
- اسفند ۱۳۹۲ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۲ (۴)
- دی ۱۳۹۱ (۹)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۱ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۱ (۱۷)
- شهریور ۱۳۹۱ (۲۱)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱)
- تیر ۱۳۹۱ (۳)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۶)
- فروردين ۱۳۹۱ (۵)
- اسفند ۱۳۹۰ (۲)
- دی ۱۳۹۰ (۱)
- آذر ۱۳۹۰ (۲)
- شهریور ۱۳۹۰ (۲)
- مرداد ۱۳۹۰ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۰ (۹)
- خرداد ۱۳۹۰ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۱)
آخرین مطالب
-
۰۲/۱۲/۰۲لایف استایل | روزمرگی | خاطرات
-
۰۲/۱۱/۲۵مادر کافی
-
۰۲/۰۶/۳۰پایان وبلاگ
-
۰۲/۰۶/۱۳روزهای خوب
-
۰۰/۰۷/۰۳خسته
-
۰۰/۰۵/۲۸بیکاری
-
۰۰/۰۵/۲۷مرگ!
-
۰۰/۰۵/۲۶پیرزنهای کوچک
-
۰۰/۰۵/۲۶آمار بازدید
-
۰۰/۰۵/۲۴تغییرات جدید (قصاب باشی)
پیوندهای روزانه
پیوندها
- خورده ذهن های خانوم وزیر
- همسر یا دردسر
- از دیار ماه
- - خانومه آقای x-
- خصوصی های یک زن
- زندگی سروین sarvin
- ♥ سنجــــاقکـــــ ♥
- زندگی من
- همسرزبل خان
- شاهزاده ی مسافر
- آخرین جرعه این جام تهی
- خونه ی احساس من
- اینچنین میگذرد روز و روزگار من
- اشک مهتاب
- ناگفته های من با خوده خودم
- فیلسوفانه های من
- رهگذر غریب
- حرفهای شخصی
- کافه پرنس و پرنسس
- دلنوشته های یک خانوم اسفند ماهی
مــــن
בیــگـر
בر
اینــجـا
בعــــاے بــــاراטּ نمـیڪـنـم ...
ناهید: چه خوب اگه علفهای تازه است گوسفند احساسمان را بفرستیم چرا