حس ششم
اصن من عاشق این حس ششم خودم شده ام...!
بزنم به تخته چشم نخورد...!
آغا ما حدود سه سال قبل برای وام خوداشتغالی ثبت نامی انجام داده و منتظر شدیم تا به ما وام مربوطه را برای زدن ان به زخمی به ما بدهند...!
اما انقدر طول کشید و ما هی سر زدیم و هی بهانه های متفاوت برایمان دست و پا نمودند که بلکل بیخیالش شدیم...!
اما باز چندین ماه پیش رفتیم و سری زدیم که ببینیم شاید اینبار فرجی شده و ما واممان را دریافت بنوماییم...!
اما زهی خیال باطل...!
این چند ماه نیز بگذشت تااااااااااااااااااا الان که ما منزل پدری هستیم
روز چهارشنبه به یکباره انگار به ما وحی شده باشد ... یکهو رو به پدر نموده و گفتیم
بابا چرا بهم وام ندادن...!
دقیقا انگار ایشان رئیس صندوق مهر رضا باشن...!
پدرمان نیز امید به وجود آمده ی دوباره در ذهن ما را به کل نابود نموده و فرمودند...!
وام نیـــــــــــــــــــــــست اصن دیگه به هیشکی وام نمیدن... کلا منتفی شده و دیگه هیشوقت وام نمیدن...!
اماااااااااااااااااااا
در کمال ناباوری چندی بعدش تلفن منزل به صدا درآمده و گفتند فردا به دخترتان بگویید مدارک لازمش را بیاورد که وام خوداشتغالی ایشان نوبتش شده است....!
و دیروز ما پرونده های لازم را تشکیل دادیم و به دلیل اینکه خورده ایم به تعطیلی یکسری از کارها مانده است برای یکشنبه...!
درکل....
ایول حس ششم خودم...!
- جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۵۲ ب.ظ
اجی خوشگلم قلب گذاشته
آجی چقد نازه عین خودت جیگره
برم بخونم پست جدیدو الان میام!!!
(چیزه جدیده مُد کردید شما اول میاید میگید برم بخونم منم دارم ادامه رهنده این راه میشم
چه کنیم دیگه دیدیم همه قالب عوضیدن ما نیز دوباره هوس نمودیم :دی
فدات اجی
یعنی اگه خودت نمیگفتی این جدیدا مد شده من خودم حتما اشاره میکردم =))
آخه میخواستم تو کافه هم اشاره کنم :دی