شکست گودزیلا...😃
در منزل پدریه ما یک فروند برادر ته
تغاری و دهه هفتادی موجود میباشد که به خاطر ناز و نوازشها و تحویل گرفتنهای مادر
بسیار نسبت به ما زورگوتر تشریف می دارد! 💪
همیشه قسمتهای بهتر غذا به ایشان تعلق گرفته... 🍗
بهترین منطقه هنگام غذا خوردن سر سفره از آن ایشان می باشد و ....
ناهار امروز یک مقدار برای رسیدن سر غذا دیر تشریف آورد و بنده و خواهرگرامی نیز جای همیشگی اش را که در راس سفره و مقابل تی وی می باشد را گرفتیم...
بعد از اینکه تشریفش را اورد و در انتهای سفره پشت به تی وی نشست فوری غر زد:
جای منو گرفتی ها!!!! 😐
گفتم: به من چه ابجی گفت بیا اینجا بشین 👿
آبجی شوخی کنان: اصلا خجالت نمیکشی! میدونی چند سال از ناهید کوچکتری! احترام بلد نیستی؟
و من تایید کنان: راس میگه 👍
و او سر به زیر کنان: بهله بهله راس میگید اصن من معذرت میخوام 🙍
و آنیکی برادر اضافه میکند: تو اصن از همه کوچیکتری باید صب کنی تا همه غذا میخورن بعد بیای غذا بخوری 🎃
و بنده ادامه صحبتش را گرفته و میگویم: آری اصن تو باید وایسی اخر سر ته مونده غذاهای ما رو بخوری چش سفید 😈😝😅
و اینگونه میشود که ما این گودزیلای عزیزمان را در مقابل چشمان مادرعزیزش که قربان صدقه اش میرود از تخت پادشاهی اش به زیر افکنده و له می کنیم....👊
- دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۱۵ ق.ظ
یعنی درک میکنم این داداش ته تغاری را.....
دقیقا خونه ی ما هم همه به من زور میگن(نیشخند)
من نمیدونم شما اجی داداش بزرگا را همش سر به سر ما مظلوما میذارین.....
ولی خیلی عالیه این دور هم بودنا و شوخی کردناااااااااااااااااااا.....و سر به سر
گذاشتناااااااااااااااااااااااااا.......(لبخند)
خو درد گرفته از اون شکلکا ما نداریم اینجا چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟