پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

سردرگمی نوشتاری

پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ب.ظ

می نویسم، پاک میکنم، می نویسم، پاک میکنم، می نویسم...........!

دلیلشو نمیدونم ولی دیگه نوشتن اون حس و حال گذشته رو بهم نمیده

انگار همه چی تکراری شده! سرد شده! بی روح شده

یادش به خیر قبلنا برای چک کردن دم به دقیقه وبلاگم و کامنتام و سر زدن به وب دوستام و خوندن درددلاشون چه ذوقی داشتم

صبح هرموقع بیدار میشدم اگه کار نداشتم اولین کاری که میکردم چک کردن همینا بود و اگه کار داشتم سعی میکردم زودتر تمومشون کنم و بیام بشینم پای وبم! سر بزنم به پستهای جدید دوستام، کامنت بزارم، کامنت بخونم و جواب بدم و اگه حرفی داشتم واسه گفتن بنویسم و پست کنم رو وبم و آخر سر یه چت گروهی پر از شادی و خنده و مسخره بازی با شکیبا و سحر و یاسی داشته باشم

نمیدونم انگیزمو از دست دادم یا چی ولی دیگه شور و شوقی برا نوشتن خاطرات قلعه هزار اردک ندارم

قلعه ما هنوز همون قلعه است و مادرشوهر هم همون مادرشوهر و کاراشم بهتر نشده که بدتر شده ولی من دیگه از اون بیخیالی که بودم بیخیالتر شدم و اصلا برام مهم نیست کاراشون، اخلاقاشون و ....

نه اینکه نخوام ننویسم و این پست یه پست خدافظی و از این حرفا باشه و دیگه وبم بسته شه

فقط دلیل اینکه دیر به دیر پست میزارم و خواستم بنویسم، همیشه از اینکه یه چیزی یه نواخت و تکراری باشه و هیچ تغییری توش نباشه خسته میشم!

الان فک میکنم فضای نوشتاریم خسته کننده و یه نواخت شده، خلاصه نمیدونم چمه ولی اصلا نوشتنم نمیاد

  • موافقین ۰ مخالفین ۱
  • پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ب.ظ
  • ناهید بانو

نظرات  (۱)

آره اون قبلنا خیلی پر شورو حال تر بودیم هممون(ناراحت)

ناهید نکنه پیر شدیم هان؟؟؟؟؟؟خخخخخ

جیگرتو برم من.نمیدونم چه حسیه خیلی دوست دارم و هی میام میخونمت

بووووووووووووووووس ابدار
پاسخ:
اره واقعا
پای تکنولوژی پیر شدیم رفت خخخخخخخ
فدای تو بشم من که انقد خوبی
عاشقتم