پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

پس از دوشیزگی

خط خطی های ماندگار

دغدغه های نصفه شبی

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ق.ظ

از ساعت 12 اومدم دراز کشیدم که بخوابم

اما انگار دچار آشفتگی ذهتی شبانه شدم و خوابم نمیبره

فکرم از یه جا به جای دیگه میپره

گاهی میره به این قرعه کشی که تو اینستا برای بار اول شرکت کردم، هیچ وقت اعتقادی نداشتم، اما از اونجایی که الان برای انجام دادن و پیش بردن یسری از کارام به پول احتیاج دارم و کفگیرم خورده ته دیگ و این صد میلیون قلقلکم داد نتونستم با تمام بی اعتقادیم بهاین مسائل شرکت نکنم

و الان تو ذهنم برای این صد میلیون نقشه میکشمdevillaugh (چه شکلکای زشتی اورده خخخخ)

یه مدت خیلی طولانی هر بار به این فکر میکردم که من چرا باید یه مشت طلا که استفاده نمیکنم و نمیندازم و حتی با این وضعیا اقتصادی مراسم و مهمونی هم صورت نمیگیره که حداقل اونجا یه پزی بدمcheeky وردارم یه گوشه کند بلااستفاده، چرا نفروشم و یه ماشین که خیلی بهش احتیاج دارم نخرم که کارمو راه بندازه، امشب باز این فکر اومده سراغم

یا فکر اینکه یه زمانی من تو وبلاگ نویسی رتبه اول گوگل رو داشتم(هر چند الان متنای قدیمیم به نظر خودم چرندیات بوده) ولی الان خیلی کم دست و دلم به نوشتن میره و توقعم از خودم زیاد شده

چرا ما وبلاگ نویسای قدیمی با پیشرفت علم پیشرفت نکردیم، نرفتیم تو اینستا خودی نشون بدیم و اونجا ادامه بدیم به نوشتن و کلا نوشتنو کنار گذاشتیم

نصفه شبی چه دغدغه هایی به مغزم هجوم اورده

گفتم بیام بنویسم شاید از سرم رفتن و خوابم گرفت

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۵۹ ق.ظ
  • ناهید بانو